رمان «با عزیزجان در عزیزیه» نوشتهی «فرخنده آقائی» حاصل تجربیات نویسنده در سفر حج است. فرخنده آقایی دربارهی این کتاب آورده است: «درونمایه این رمان سفر چند زن سالمند به حج تمتع است. آنها در این رمان مناسک حج را به جای میآورند و در هتلی اقامت دارند. این کتاب مستند است و رفتار و بحثها و شوخیهای این زنان را با یکدیگر روایت میکند. پس از 35 سال که کتاب مینویسم خط قرمزهای وزارت ارشاد را رعایت میکنم و به آنها توجه دارم. من هیچگاه قصد توهین به کسی یا چیزی را نداشته و ندارم. این کتاب نیز شامل تجربههای سفر خودم به حج است.» در قسمتی از داستان میخوانیم: «شام جوجه کباب است با مخلفات. زائران از غذایی که از طریق ستاد و اشپزخانه مرکزی توزیع میشود گله دارند. برنج خام پاکستانی، گوشت و مرغ و ماهی و سیبزمینی و هویج مانده و سرد. عزیز جان سیبش را گاز میزند و میگوید: "پوست این سیب مثل چرم بلغار است و از گلو پایین نمیرود." در رستوران خبر خوب این بود که میگفتند خانمی در مسجد گفته بود: "کاروان ما آشپز از هتل هایت آورده و قرار است در مکه هر کاروان برای خودش غذا تهیه کند." راهمای کاروان اصفهانیها با بلندگو در میان میزها حرکت میکند و چندبار تکرار میکند: "زائران کاروان تهران و اصفهان! ساعت نه تا نه و نیم برای دعای کمیل میرویم بینالحرمین. حرکت از جلو درب هتل."» از فرخنده آقایی آثار داستانی نظیر «از شیطان آموخت و سوزاند»، «راز کوچک»، «یک زن، یک عشق»، «گربههای گچی»، «جنسیت گمشده» منتشر شده است. کتاب حاضر را انتشارات «ققنوس» منتشر کرده است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.