دلم میخواهد معمای زندگیام را بگشایم. میخواهم، پیش چشم دیگران و خودم، پرده از معنای آن برگیرم. زیرا به آن ساعت زندگی رسیدهام که با آرام گرفتن آرزوهای دورخیز و امیدهای زود شکن، میتوان به نگاهی شسته و قلبی از علائق شکسته راه پیموده را سراسر در نظر آورد. و من، نه به ارزش نتیجه بهدست آمده (هرچند ناچیز)، بلکه به تلاش هنگفت طبیعت رازمند آگهی یافتهام که چهسان از هزاران راه نازکیاب و باریک و تهورآمیز یا پر چموخم، با تردید و احتیاط، خود را به نمایش میآورد، گویی پیچکی کور و لجوج که با پنجه انداختن بستهایش بر هرچه هست خود را بالا میکشد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.