معرفی
رمان «محاکمه» نوشتهی «فرانتس کافکا» را «علیاصغر حداد» به فارسی ترجمه کرده است. این رمان از آثار مشهور کافکاست که داستان مردی را روایت میکند که بدون اینکه خطایی از او سر زده باشد دستگیر میشود. در طول داستان خواننده گمان میکند که بازداشت او اشتباهی قضایی است و مسئله بهزودی حل خواهد شد، اما این اتفاق نمیافتد. در توضیح پشت جلد آمده است: «مدام میکوشم چیزی بیاننشدنی را بیان کنم، چیزی توضیحناپذیر را توضیح بدهم، از چیزی بگویم که در استخوانها دارم چیزی که فقط در استخوانها تجربهپذیر است. چهبسا این چیز در اصل همان ترسیست که گاهی دربارهاش گفتوگو شد، ولی ترس تسری یافته به همه چیز ترس از بزرگترین و کوچکترین، ترس ترسی شدید از به زبان آوردن یک حرف. البته شاید این ترس فقط ترس نیست، شاید چیزیست فراتر از هرچه که موجب ترس میشود. کافکا، نامههایی به میلنا ۱۹۲۰.» کتاب حاضر را نشر «ماهی» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
رمانی نیمه تمام
«محاکمه» را باید مشهورترین اثر کافکا دانست. اثری که در واقع رمانی نیمهتمام محسوب میشود. این کتاب بیشترین تاثیر را در جریان ادبی بعد از خود گذاشت و بسیاری از نویسندگان بعد از کافکا از این اثراو الهام گرفتند.کتاب در بین عموم خوانندگان نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفت. البته نحوهی انتشار کتاب توسط «ماکس برود» نیز به پرفروششدن این کتاب کمک کرد. در هر صورت این کتاب را به خاطر غنای ادبی باید یکی از مهمترین کتابهای نوشته شده در قرن اخیر بدانیم.
لحن کافکایی!
داستان این رمان در مورد شخصیتی به نام «جوزف. ک» است که بنا بر جرمی که هیچکس حتی خود او نمیداند که چیست دستگیر شده است. این جرم نه برای شخصیت جوزف. ک مشخص است نه برای خوانندهی داستان. او ابتدا این موضوع را جدی تلقی نمیکند و تصمیم میگیرد در جلسات بازجویی حاضر شود. وقتی که به فضای دادگاه وارد میشود با انواع و اقسام لاابالیگریها و فساد مواجه شده و افراد پیرامونش را شخصیتهایی غیرقابل اعتماد و ناچیز میبیند. همین اتفاق اشارهی مستقیمی به درونمایهی این داستان را در خود دارد. لحن کافکا در این رمان نیز مثل سایر نوشتههایش لحنی سرد و یکنواخت است. در واقع انتخاب این فرم برای بیان روایت این داستان به شدت مناسب قلمداد میشود. این ازخود بیگانگی و پوچی قانون دست ساختهی بشر را میتوان از جملهبندیهای کافکا نیز به خوبی متوجه شد. کافکا حتی برای شخصیت اول داستانش، نامی کامل انتخاب نکرده و نام فامیل «ک» را برگزیده است. در قسمتی از رمان میخوانیم: «"ک" باید به یاد داشته باشد که آیین دادرسی علنی نیست, اگر دادگاه ضروری میدانست مسلماٌ میشد علنی گردد، اما قانون تجویز نمیکرد که علنی گردد. از این رو پروندههای دادگاه و بخصوص ادعانامه برای متهم و وکیلش دسترس ناپذیر بود. درنتیجه هیچکس به طور کلی نمی دانست که در نخستین عرضحال به چه اتهامهایی باید اعتراض کند. به همین جهت تنها به تصادف محض بود که عرضحال دارای مطلبی واقعاٌ مربوط به مرافعه باشد.»
زمان کوتاه و قدرت کم
کافکا در یک خانوادهی آلمانی زبان در پراگ متولد شد. او در رشتهی حقوق تحصیل کرده بود و از جوانی همیشه به نوشتن میپرداخت. او در نامهای به نامزدش فلیسه مینویسد: «روش زندگی من تنها برای نوشتن طرح شده است. اگر دستخوش تغییری شود تنها به این خاطر است که احتمالا بهتر با نوشتن منطبق شود؛ چون زمان کوتاه و قدرت من کم است.» او چندین و چند داستان کوتاه نوشت. از کافکا چهار رمان نیز به چاپ رسیده است، که به غیر از «مسخ» –که منتقدان آن را رمانی کوتاه قلمداد میکنند- هیچیک کامل نشد. کافکا مبتلا به بیماری سل بود و از طرفی در طول دوران زندگیاش همیشه از افسردگی مزمن رنج میبرد. او در 1924 به علت شدت بیماری سل درگذشت. کافکا در وصیتنامه ی مشهورش به «ماکس برود»، به عنوان دوست صمیمیاش توصیه کرده بود که بعد از مرگش آثار وی را بسوزاند اما ماکس برود عکس خواستهی کافکا عمل کرد و تمام داستانهایی که از او در اختیار داشت را به چاپ رساند. بعد از انتشار آثار کافکا، بسیاری از مخاطین و منتقدان لب به تحسین از سبک داستانی او گشودند و بسیاری رمانهایش را از بهترین رمانهای معاصر قلمداد کردند.
متجرم خبره
«علی اصغر حداد» را باید یکی از با سابقهترین مترجمهای ایرانی به حساب بیاوریم. او که بیشتر ترجمههایش از ادبیات آلمانی است، یک از بهترین مترجمها در این زبان است. او در مورد علاقه اش به ادبیات مینویسد: «انبوه درسهای حفظکردنی، "زنگ انشا، تاریخ و جغرافیای" هیچ و پوچ باعث شد از درس و مدرسه زده شوم. به شعر و داستان سخت علاقهمند بودم، اشعار نیما را میخواندم، "افسانه" را از حفظ بودم، حافظ را خوب نمیفهمیدم، مولانا شور در دلم میانگیخت، جنگ و صلح تولستوی، ژان کریستف رومن رولان، خوشههای خشم جان اشتاینبک جهان رمان به طور کل، مفری بود برای گریز از ملالت "درس و مدرسه".» او در آلمان تحصیل کرده است و از سال 1359 تا به حال به تدریس زبان آلمانی و ترجمه متون آلمانی مشغول است. «محاکمه»، «قصر» و «مجموعهی داستانهای کوتاه کافکا» از دیگر ترجمههای این مترجم توانا است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.