کتاب «هولا هولا» نوشته ی «ناتاشا امیری» است. ناشر درباره کتاب آورده است: «"هولا… هولا" نٌه داستان کوتاه است که ناتاشا امیری آن را نوشته است. او از زبان کره اسبی این داستان را روایت میکند: اسم مادرم "دلیله" بود. تیمورخان خیلی وقتها مهمانانش را میآورد تا مادرم را تماشا کنند. ولی آنها به من نگاه میکردند و با انگشت نشانم میدادند، پشت نردههای سفید بودند که نزدیکشان شدم. یکی از گوشهایم را عقب بردم و دیگری را جلو آوردم. دستهایشان را گرفتند جلوی پوزهام. بو میدادند، بوی عرق بدنشان که با پِهِن ما قاطی میشد. یک دفعه چهار نعل دور شدم. مادرم سُم به زمین کوبید که به آدمها نزدیک نشوم. ولی من جفتک انداختم و باز نزدیکشان شدم. "ماسکوت"، "ویشتاسب روشنفکر"، "مادربزرگ گفت: می ارزید؟"، "بعد از صد سال مردی"، "هولا… هولا"، "موش کور"، "و دیگر بین ما نیستی"، "هفت کلام آخر اردشیر" و "سنبل الطیب" نام داستانهای این مجموعه هستند. پیش از این از ناتاشا امیری کتابهای بامن به جهنم بیا و عشق روی چاکرای دوم منتشر شده که کتاب عشق روی چاکرای دوم برنده جایزه ادبی اصفهان در سال 87 شده است.» در قسمتی از کتاب میخوانیم: «هیچوقت در را کامل باز نمیکرد، شانههای پهن و شکم بزرگش همیشه آن میان گیر میکرد. ولی من اهمیتی نمیدادم، فکر میکردم نفس در سینه همه حبس میشود، جیرجیرِ کفشهای واکسزدهاش را روی زمین دنبال میکنند، تمام وجودشان چشم میشود تا ببینند چطور کیف سامسونتش را روی میز پرت میکند و لحظاتی از پنجره به بیرون خیره میشود. مطمئن بودم مثل من عاشق دودکش خانه روبروست که آسمان را سیاه میکرد. همان طور که مطمئن بودم بدون این که برگردد، از من که روی نیمکت جلو نشسته بودم، خواهد پرسید: "خوب، خانم عطایی کجاییم"» این کتاب را انتشارات «مرکز» منتشر کرده است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.