کتاب «چنین گویند طبیبان» نوشتهی «دکتر محمدرضا توکلی صابری» است. این کتاب شامل مجموعه داستانهای پزشکی است که «نخستین روز طبابت بنده»، «بازرس آشپزخانه»، «باغوحش انسانی»، «کور مادرزاد»، «فرار بزرگ»، «سکوت باغ»، «آیین طبابت»، «بیمار روانی»، «تهاتر»، «خیاط و دانشجو»، «کهنه و نو»، «سرنوشت»، «عیال بهتر میداند»، «علامت پیروزی»، «بخش اورژانس»، «پرستار خصوصی» و … عنوان برخی از داستانها است. در قسمتی از کتاب میخوانیم: «این ساختمان متعلق به کدخدای ده بود که اکنون به سپاه بهداشت اجاره داده بود. پاهایم را روی هم انداخته و خود را به دست خیالات سپرده بودم. فکر میکردم که روزگار هم عجب ما را انداخته این طرف دنیا در دل صحرا و در سکوت سنگین کویر. خورشید ملتهب بود و التهابش حتی تا این طرف هم میآمد. اما داشت از شدتش کم میشد. برگ از برگ نمیجنبید. خوشحال بودم که از صبح تا حالا پنجاه، شصت مریض را راه انداختهام.» این کتاب را انتشارات «معین» منتشر کرده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.