کتاب زندگینامه ایران درودی

کتاب زندگینامه ایران درودی؛ «در فاصله دو نقطه…!» تصویرگری آزادی در میان کلمات
شاید بتوان گفت اشتباه، تعریف دیگری از زندگی باشد. این را در مقدمه و جلد کتاب «در فاصلهی دو نقطه» از ایران درودی میخوانیم. در پس همان جملههایی که ما را ترغیب به خواندن میکنند. جدای از اینکه داستان زندگی یک بانوی هنرمند موفق را در دست داریم، در کتاب داستانها و ماجراهایی را شاهد خواهیم بود که هر کدام تعریف درخشانی از زندگی را پیش رویمان قرار خواهند داد.
ایران درودی در این کتاب بخشهای مختلف زندگیاش را از بدو تولد تا طی کردن مدارج عالی و معرفی آثار با ارزشش در وادی فرهنگ و هنر با قلمی شیوا چنان با جسارت توصیف میکند که خواننده به ندرت تمایل به ترک این جملهها خواهد داشت. اما با این مقدمه ببینیم در پس این کتاب گیرا چه چیزهای دیگری را کسب خواهیم کرد. با دیجیکالا مگ همراه باشید.
ایران دَرّودی
ایران دَرّودی، (۱۱ شهریور ۱۳۱۵ – ۷ آبان ۱۴۰۰) نقاش سرشناس ایرانی بود. او همچنین کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر بود. درودی به عقیده برخی منتقدان پیرو مکتب فراواقعگرایی (سورئالیسم) بود.
مجله کافور، چاپ فرانسه، در نقد آثار درودی فضای کارهای وی را شبیه آثار سالوادور دالی و ماکس ارنست دانست. درودی در سال ۱۹۷۰ به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت. او از پیشگامان نقاشی معاصر ایران به شمار میرود و شش دهه پیش، از معدود چهرههای مرتبط و شناخته شده در جامعه هنری جهان بود.
زندگی
ایران درودی در ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در خانوادهای اشرافی در نیشابور زاده شد. پدرش خراسانی و مادرش قفقازی بود. تبار پدریاش بازرگان بودند و مادرش به همراه خانواده پس از انقلاب اکتبر و تشکیل کشور شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند.
او در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد. وقتی جنگ جهانی دوم آغاز شد خانواده او در هامبورگ زندگی میکرد و یک سال پس از شروع جنگ از طریق لهستان به ایران بازگشتند و مدتی در مشهد زندگی کردند و سپس ساکن تهران شدند.
درودی در مدرسه به دلیل علاقه به نقاشی به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی میرفت. وی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول شد و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون از جمله مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)، انستیتوی آر.سی.آی. نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون) پرداخت. پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و در اردیبهشت ۱۳۳۹ آثارش در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشته شد.
فرح پهلوی در همسایگی آنها زندگی میکرد و زمانی که درودی در فرانسه تحصیل میکرد فرح پهلوی مشتاق صحبت با درودی و گرفتن راهنماییهایی از او در زمینه نقاشی بود. خواهرش، پوران درودی، طراح لباس بود که طراحی و دوخت شنل تاجگذاری فرح را انجام داد.
همچنین ایران درودی در سالهای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی در شهرهای مختلف اروپا آثار خود را در نگارخانههای مختلف به نمایش گذاشت و سپس به آمریکا رفت. در آمریکا با پرویز مقدسی کارگردان تئاتر و سینما ازدواج کرد. هر چند دوران زندگی مشترک این دو با مرگ زود هنگام مقدسی به پایان رسید اما تأثیر بسیار عمیقی بر درودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد.
ایران درودی در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان، آثار خود را به دید عموم گذاشت. او با نوشتن کتاب در فاصلهی دو نقطه به نویسندگی نیز روی آورد.
سَبک
برخی منتقدان، سبک او را در حد فاصل بین سورئالیسم و سمبولیسم توصیف میکنند و برخی دیگر هر دو را درست میدانند. به گمان عدهای دیگر اما او پیرو مکاتب متعارف نیست. بلکه به نوعی اصالت سبکی رسیده و شیوه هنری وی ایران درودیسم است.
درودی از طبقهبندی شدن در چارچوبها و سبکها گریزان بود. زیرا ضمن ترسیم جهان، تصاویر ذهنی و رویاهای بلندپروازانه خود در میان گلهایی روییده و دورنماهای غریب نورانی، مفاهیم برخاسته از فرهنگ خود را بیان میدارد که درک آن در هیچ قالبی نمیگنجد.
ایران درودی تنها زن از مشرق زمین است که شاگرد مستقیم سالوادور دالی بهشمار میآید؛ اگرچه سبک وی در نقاشی تا اندازه زیادی از نگرههای مطلقگرا و نسبیگرا گذر کرده و بسوی نوعی نگاه بسیط و عمقگرا در حرکت بود. بیشتر مناظر در آثار درودی، حاشیه کویر و گلهایی خاص با دیوارهایی شیشهای و افق است که به آثار وی فضایی خاص و عمیق بخشیدهاند.
مرواریدهایی که ایران درودی در بسیاری از تابلوهایش میکشد یادگار خواهر او هستند. مرواریددوز قابلی بود و گلها نیز نماد مردم هستند.
بیماری و درگذشت ایران درودی
ایشان در سال ۱۹۹۹ بود که به بیماری سرطان مبتلا شد و در سال ۲۰۰۰ درگیر جراحیهای پی در پی بود. اما اتاق بیمارستان برایش به اتاق کاری تبدیل شد و آنقدر غرق در کار بود که به گفته خودشان در مصاحبهای درد را حس نمیکردند.
در مورد بیماری سرطان ایران درودی این بیماری را نقطه عطفی در کارهایش بیان میکند و آن را منشا خلق آثاری بزرگ در زندگی خود میداند. علاوه بر این درک ارزش زندگی و زندگی با مرگ در طول مدت درمان برایشان زندگی کردن در لحظه و لذت بردن از لحظه لحظه زندگی را به ارمغان آورد.
ایران درودی در ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ به بیماری کرونا مبتلا شد اما بهبود یافت. او سرانجام صبح ۷ آبان ۱۴۰۰ در سن ۸۵ سالگی در آیسییو بیمارستان دی تهران، پس از یک دوره بیماری چندماهه درگذشت. وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
فرح پهلوی، در بیانهای به مناسبت درگذشت ایران درّودی از نقش وی در راهاندازی موزه هنرهای معاصر ایران میگوید: هنرمند بزرگ ایران درودی در همسایگی ما زندگی میکرد و من او را از جوانی میشناختم. روزی در نمایشگاه آثارش در تالار فرهنگ تهران، آرزوی دیرینهای را با من در میان گذاشت: آرزویی که تحقق آن به تأسیس موزه هنرهای معاصر تهران انجامید.
درّودی از منظر منتقدان
آندره مالرو
برای خانم ایران درّودی
کوشش او برای آگاه کردن انسانها از عظمتی است که در آنهاست و از آن بیخبرند.
ژان کوکتو ۱۹۶۳
ایران درّودی عزیزم
گمان میکنم من از جمله معدود افرادی باشم که از گم شدن در میان دالانهای پیچ در پیچی که نقاشانی بیشمار با چشمی پر از بیم و امید در آنجا به دنبال «مینیاتور» میگردند ترسی ندارند. نقاش، دانسته یا ندانسته همیشه تصویر شخص خود را میکشد؛ زیرا شکلهای زندگی کاری با زندگی شکلها ندارد، و این زندگی شکلها جدا از پدیده «شبیهسازی» پرورده میشود. مدل فقط بهانهای بودهاست و نبودن مدل، نقاش را به مظهر مدل نزدیک میکند، که چیزی نیست مگر همان نیروی ژرف و نهفتهای که در درون ما جای دارد و هنرمند جز ترجمان آن، جز واسطه احضار آن نیست.
هوشنگ طاهری
خرداد ۱۳۵۲
… آثار درّودی از نوعی اندیشه کمال یافته سرشار است. این هنرمند با دست یافتن بر تکنیکی پر توان و مسلط به خوبی توانستهاست لطیفترین و ظریفترین ارتعاشات روحی خود را بر پرده تابلوهایش ترسیم کنند…
.. فرمها بیآنکه در حالت بیوزنی خود به تجرید کامل گراییده باشند، در سرحد ممکنها و ناممکنها قرار گرفتهاند. موج خروشان «نور» که سیاهیها را میزداید و با قلمهای پهن در رنگ شیری تصویر شده، از بینهایت به جنبش درآمده تا مرز واقعیت عینی نزدیک شدهاست و عنصر «زمان» در جلوهگاه ابدی خویش همه چیز را در خود مستحیل کرده و جاودانگی یافتهاست… او با تکنیک شگفت خود، آن چنان ابعاد زمان و مکان را در قالبی رویاانگیز به تصویر میکشد. شاید چندان که بیمورد نباشد اگر ما او را تصویرگر ژرفاندیش لحظههای اثیری بنامیم…
جواد مجابی
تیرماه ۱۳۸۰ – تهران
نقاشیهای ایران درّودی، به نور درخشان ایران وفادار ماندهاست. خاستگاه این روشنا، گاه جغرافیا است که از زاویه تند تابش آفتاب بر این اقلیم برمیآید، گاهی نور جنبه فرهنگی دارد به ازای روشنیاندیشی حکمت عرفانی ما، و از سویی درخششی تاریخی است و نور درونی زندگی جمعی اقوام ایرانی بر این فلات را باز میتاباند. در شعاع تابش این مهر فروزان، میتوان از تابلوهای دوران جدید ایران درّودی شناخت بیشتر و لذتی افزونتر اندوخت…
… به خاطر نوع تابش آفتاب بر این سرزمین، منظره ساکن نمیماند و دایم از رنگی به رنگ دیگر تغییر و تنوع مییابد، این دگرگونی منظره واحد در تابش نوری که هر دم رنگ و حجم دیگری به قاب تماشا میدهد، نگاه ایرانی را بر نور به عنوان عنصر خلاق و نیرویی آفرینشگر متمرکز کردهاست. از جهان اساطیری به این سو، خورشید در این سرزمین، گاه در قلب آیین مهرپرستی و زمانی چون نماد آتش در کیش زردشتی، سپس در قرون تاریخی به مثابه نورالانوار عرفانی بر بینش ایرانی روشنی افکندهاست…
لوتن شاعر و منتقد بلژیکی ۱۹۷۲
ایران درّودی نشانی از ایران
بر آن بودم ایران یا ایرانیان را در مفهوم آزاد آن ترجمه کنم
به یقین رنجی شعلهور اما خموش عمق اندوه خود را در انوارش ابراز نمیدارد. داشتن چنین نگاه نافذی بهطور حتم مستلزم اندوختن تجربهای است فراوان کهگاه میبایست آنها را با سعه صدر پذیرفت و حفظ کرد. بنگرید، این نگاه نافذ را در آثار این نقاش والا، هنرمند واقعی و در یککلام مرید واقعی هنر اصیل، که آثارش مملو از هیجان است و واژه خدایی بودن را توصیف میکند و من او را خانم ایران درودی مینامم.
فرانک الگار نشریه کارفور، پاریس ۱۹۷۳
چگونه میتوان یک زن ایرانی بود؟…
… گلهایی که در طبیعت وجود ندارند، شاخسارهایی که از مردابها سر برمیآورند دورنماهای وهم انگیزی که در آنها اشیاء معمولی و اختراعی، غریب و بیمناسبت قد میافرازند و از میانشان، در جوّی محو و رؤیایی، ویرانه یا هیولایی از تخت جمشید ظاهر میشود.
اگر هنر نقاشی تعبیر شاعرانه و انتزاعی واقعیت است، ایران درّودی یک نقاش راستین است. سورئالیسم او نیازی به دستمایههای فرسوده از فرط استعمال ندارد. او برای بیان خویشتنش کافی است که دست به گنج سنت نمادین ایران، ایران سعدی و بهزاد فرو برد
آلفونسو دنو ویلاته یی اورتیز، مجله نوودادِس، ۱۰ مه ۱۹۷۶
بینشها
… گوته میگوید: «فرایند روشی بدیع را سبک گویند» و این تعریف در خور آثار درّودی است. همینطور توصیف پل کله در باب برتری تراژیک اندیشه، «دل در قلمرو سر قرار دارد.» در مورد او صادق است… یک دورنما، میعان حضوری که بخار گونه در قارهای صامت هذیان بصری و در شهوانیت رنگ مستحیل میشوند سطوحی بس راز آمیز است که با یکدیگر درآمیختهاند. احساسی درونی، چگونگی از هم پاشیدن پارههای واقعیت، به آثاری تجسمی گوناگون مبدل میشوند که با تضاد، خود آشفتگی و ابهام هنر در عصر کنونی، خود را متجلی میسازد…
آنتونیو رودریگز، ال ناسیونال، ۲۳ مه ۱۹۷۶
نقاشان بزرگ جهان در مکزیک
… اکنون یکی از نقاشان بزرگ معاصر، در مکزیک است. ایران درّودی که دیدگاههای متفاوتی را از فرهنگ چند هزار سالهٔ خود به ارمغان آوردهاست…
… من او را یک هنرمند» آزاد» میخوانم، که تصاویری از کمال و اعتلا میآفریند، در عین حال که رها از هر قیدی به سوی نقطهای که هدف قرار داده یا آفریدهاست راه میپوید. جهانی اعجابانگیز و جادویی که در آن شادی و غم، تهور و تواضع، خون و گل به یکدیگر جوش میخورند و واقعیت و رؤیا در هم میآمیزند…
… تصویرپردازی غنی او از فضایی غیرواقعی و تأثیرهای ظریف و گذرای موسیقی سرشار است. او بدین سان رنگها را به آواز وامیدارد. صوت تصاویر او از تک مضراب نرم تا غرش خوفانگیز و سکوت غمبار کویر را در بر میگیرد، در حالی که جهان غیرواقعی و تخیلی او از رؤیا به واقعیت خشن هیروشیما رو میکند…
دیدگاهها